اسير دوستان ناباب

اسير دوستان ناباب

گروه اجتماعي – گيلان – شاهین 38 ساله به جرم اعتیاد و فروش مواد اینگونه شرح می‌دهد.

شاهین هستم 38 ساله و مجرد، تا پنجم ابتدایی بیشتر درس نخواندم و به دلیل ضعیف بودن در درس ترک تحصیل کردم . مادرم بی‌سواد بود و به دلیل بیماری سرطان 22 سال است که به رحمت خدا رفته، پدرم شغلش بنایی بود اما به دلیل اعتیاد، دیگر کار بنایی انجام نداد اوایل اعتیادش مثل الان آنقدر شدید نبود اما بعد از مرگ مادرم، خودش را، ول کرد.

یک برادر بزرگتر از خودم و یک برادر و دو خواهر کوچکتر از خودم دارم که من و برادر کوچکترم مجرد هستیم در محله‌ای که زندگی می‌کردم خیلی خاص بود اصلاً بدبختی من از همان جا شروع شد کوچه ما بن‌بست بود و ما انتهای کوچه می‌نشستیم، از ابتدای کوچه تا انتها 5 خانوار بودیم، سر کوچه خانواده‌ای زندگی می‌کردند که من همیشه در بچگی حسرت آنها را می خوردم چون 2 تا پسر داشت که دوچرخه داشتند اما ما نداشتیم آنها آشپز خانه داشتند اما مادر من در حیاط ظرف می‌شست.

پدر آنها هم بنا بود اما نمی‌دانم چرا پدر من هیچ وقت پیشرفت نکرد دومین همسایه ما اسماعیل آقا بود، از زمانی که من چشم و گوش باز کردم به او عیاش می‌گفتند پدر من با او رفیق صمیمی بود زنی هم داشت که می‌گفتند مشکل دارد او فرزندی نداشت، همیشه به فکر خوش گذرانی بود، اما دل مهربانی داشت سومین خانواده که من هم مثل پدرم آنها را الگوی خودم قرار دادم چهار پسر داشت که همگی ول بودند پدر آنها کفاش و زحمتکش بود اما زن و فرزندان خوبی نداشت کنار آنها هم آقا طاهر زندگی می‌کرد که کارگر سر خیابان بود او هم چهار پسر و یک دختر داشت که من عاشق دخترش بودم اما هرگز به او نگفتم چون خیلی با حجب و حیا بود و من در دل خودم او را دوست داشتم چون می‌دانستم هیچ وقت من را قبول نخواهد کرد.

آنها خیلی بدبخت تر از ما بودند پسرانش بعد از اینکه پدرشان در سن خیلی کم تصادف کرد و از دنیا رفت به خاطر وضعیت مالی ضعیف به بندر‌عباس مهاجرت کردند بماند که دختر آنها با مردی ازدواج کرد که او هم معتاد شد و از دنیا رفت همسایه دیگر ما هم آقا شاپور بود که زن کفاش با او ارتباط داشت.

مادرم به دلیل اعتیاد و خوش‌گذرانی پدر و تامین هزینه‌های زندگی سر زمین‌های مردم کار می‌کرد یاد دارم که همیشه پدرم تا دیر وقت در منزل اسماعیل آقا بود و وقتی که به خانه می‌آمد همگی خواب بودیم او هیچ وقت با ما صمیمی نشد همیشه خدا در کوچه و بازار بود هرگز نفهمید که خواهرانم چطور ازدواج کردند اصلا خودش را در هیچ کاری دخالت نمی‌داد به هیچ چیز پایبند نبود در حال حاضر هم همه او را می‌شناسند چون چندین سال است در قبرستان محل ما داخل خودروی پیکانی که آن را اتاق خود درست کرده زندگی می‌کند.

بعد از مرگ مادرم خانه ما را فروخت و با پول آن خانه‌ای بسیار کوچک که آن هم خیلی داستان دارد برایمان خرید و با بقیه آن یک پیکان قراضه خرید خلاصه اینکه پدرم اصلا غیرت نداشت ما هیچ وقت سر یک سفره با هم نبودیم هیچ وقت به ما محبت نکرد انگار غریبه‌ای بود که با ما زندگی می‌کرد خانواده پاشیده‌ای بودیم همیشه مادرم تکه کلامش این بود که این محله و این خانه نفرین شده.

برادر بزرگترم برعکس من و پدرم خیلی مشتی بود یک‌سال بعد از مرگ مادرم به تهران رفت و همان‌جا ازدواج کرد خواهرانم چندین سال در شرکت گونی‌بافی کار کردند و در حال حاضر هم ازدواج کرده‌اند اما هیچ وقت به منزل ما نمی‌آیند من چندین سال است که خبری از آنها ندارم اما دلم برای آنها تنگ شده آنها هم مثل من بدبخت هستند من هم با پسران آقا ایوب (کفاش) با کسی ديگر دوست نبودم سالیان سال خلاف کردم.

من فقط تریاک می‌کشیدم مواد هم می‌فروختم اما فروشنده حرفه‌ای نبودم فقط به اندازه‌ای که پول مواد و خرجی خودم را در بیاورم.

دقیقا مثل پدرم بودم او سالیان سال دنبال هیچ چیز به غیر از تریاک نرفت چون لیاقت چیز دیگری را نداشت من هم مثل او بی‌لیاقت و بی‌غیرت بودم.

یکی دوبار برادر کوچکترم که در حال حاضرشغلش کاشی‌کاری است، مرا به کمپ برد آمدم بیرون اما باز همان شد آخرین باری که از کمپ به خانه آمدم شنیدم که یکی از پسران آقا ایوب (مهراد) خودکشی کرده، و به طرز خیلی بدی هم از دنیا رفته بود برای من تلنگری شد اما من چند بار برای اینکه خرج اعتیادم را در آورم نصف شب به صندوق صدقات، دستبرد زدم که ماموران شما مرا دستگیر کردند.

اما دیگر خسته شده‌ام، از مرگ میترسم ولی اگر ترسی نداشتم مثل مهرداد خودم را از بین می‌بردم یک بار به خاطر دارم که مادرم از درد زیاد شبي خودش را در چاه گلی که در خانه داشتیم و آب زیادی هم نداشت انداخت که بعد ما متوجه شدیم و او را نجات دادیم نمیدانم چرا من و پدرم اسیر کوچه و بازار هستيم ما با اینکه سرپناه داریم اما اسیری زندگی می‌کنیم به قول مادرم که همیشه می‌گفت یا من و یا پدرت نفرین داریم.

تشخیص

احساس حقارت و خود کم بینی

خانواده از هم پاشیده و نابسامان

شرایط عاطفی شخصی و اعتیاد پدر و شخصیت مستعد اعتیاد و قرار داشتن در محله‌ای که شیوه خشونت و اعمال خلاف در آن می‌باشد.

سبب شناسی ( بررسی علل و عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی )

عوامل فردی

فقدان ارزش‌های مذهبی و اخلاقی که اعضای خانواده بخصوص پدر پای بند آن نبوده است.

پایین بودن عزت نفس

فقر معاشرت و دوستی

ترک تحصیل

تاخیر در ازدواج

عوامل خانوادگی

اعتیاد یکی از اعضای خانواده (پدر )

فقر خانوادگی

سطح سواد پایین والدین

کمبود محبت از طرف پدر و دیگر اعضاء خانواده

ناسازگاری در محیط خانواده و نابسامانی بین اعضای خانواده

عدم وجود ارتباط صمیمی بین اعضای خانواده

خانواده بد سرپرست

عوامل اجتماعی

بیکاری که یک مسئله اجتماعی است و می‌تواند زمینه‌ساز انحرافات اجتماعی از جمله اعتیاد باشد.

دوستان و اطرافیان معتاد

فقدان توانایی مالی که یکی دیگر از دلایل افزایش و یا گرایش به اعتیاد است.

نقش محیط، کوچه و محل سکونت که به گفته خودش بعد از پدر مهمترین عامل می‌تواند باشد.

انگیزه جرم

از هم گسیختگی اعضای خانواده و نقش موثر محله‌ای که در آن زندگی می‌کرده مرگ مادر و کمبود محبت و از هم پاشیدگی اعضای خانواده، همگی دست به دست هم داده و فرد به سمت مواد سوق داده شده است.

احتمال وقوع آسیب و جرائم بعدی

عدم احساس مسئولیت نسبت به خانواده و جامعه، تصنعی شدن روابط عاطفی و دوری از پیوند‌های محکم عاطفی، گسترش طلاق و کاهش ازدواج و خودکشی.

اقدامات انجام شده توسط مشاور

انجام مصاحبه بالینی، اجرای آزمون براي ارزیابی پروفابل شخصیت و معرفی به مرکز ترک اعتیاد بعد از مراحل قانونی پرونده

توصیه‌های پیشگیرانه

پیشگیری اولیه

شناسایی عوامل خطرزای اعتیاد، با توجه به اینکه شخص مورد نظر فقط به تریاک اعتیاد داشت، آموزش و آگاهی دادن به او با وجود خطرات احتمالی، تا از ابتلای فرد به اعتیاد یا بیماری‌های گوناگون جلوگیری به عمل آید.

آموزش مهارت‌های زندگی با هدف کاهش عوامل مخاطره‌آمیز و افزایش مقاومت فرد.

پیشگیری ثانویه

تقویت مراکز درمانی بستری اعتیاد و سراپایی و استفاده از به‌ورزان و کارشناسان خبره در این حوزه.

آزمون غربالگری، افزایش سطح آگاهی خانواده‌ها و تشخیص به موقع و درمان زود هنگام.

پیشگیری ثالثیه

آموزش مهارت‌های ارتباطی و خانوادگی، باز‌گرداندن معتاد به کانون خانواده و شغل و سوق دادن شخص به فعالیت‌های اجتماعی با هدف جلوگیری از پیشرفت بیشتر و طولانی‌تر شدن بیماری.

تهیه و تنظیم: زینب احمدی پور نفوتی، مشاور کلانتری 11 فرماندهي انتظامي شهرستان صومعه‌سرا

Share this post