پاییز حضور زنان قزوینی برمسند های مدیریتی
پاییز حضور زنان قزوینی برمسند های مدیریتی
عدم اعتماد استاندار قزوین به زنان استان!
در اولین ماه از فصل پاییز استان قزوین شاهد روزهای پرخبری است. روزهایی که با آمدن جمالی پور به عنوان نماینده عالی دولت در استان، تیترهای خبری در حوزه های مختلف رنگ و شکل متفاوتی نسبت به روزهای پایانی حضور مهندس زاهدی در استان داشت.
در نخستین روزهای حضور استاندار جدید، گمانه زنی ها درخصوص تغییر و تحولات باردیگر موجی از تحلیل های خبری را روانه بازار داغ اخبار نمود و حدیث تکراری تغییر و انتصاب مدیران بر اساس سلیقه و سابقه همکاری با مسوولان جدید، برخی افراد را وادار به سکوت معنادار کرد تا اینکه در روزهای گذشته خبر انتصاب 3مدیر غیربومی بار دیگر فعالان سیاسی و اجتماعی استان و به ویژه فعالان حوزه خبر و رسانه را با سوال همیشگی قحط الرجال روبرو کرد.
اما در این میان موضوعی که بسیار جدی تر مطرح شد، قحط النساء بودن در استانی است که یک نماینده مجلس بانو و 3بانوی عضو شورای شهر مرکز استان و دهها بانوی عضو شورا در شهرها و روستاهای استان دارد.
بانوانی که در تحصیلات و توانمندی زبانزد بوده و در نقش آفرینی در معادلات استانی در حوزه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جزء پیشگامان در کشور محسوب میشوند.
با این وجود ، انتصاب بانویی از استان سمنان به سمت معاونت برنامه ریزی استانداری موجی از نگرانی ها را در بین فعالان حوزه زنان در استان ایجاد کرده است. اگرچه این انتصاب از زوایه دید توجه به مدیریت بانوان قابل تقدیر است اما با توجه به انتقال پیام عدم اعتماد استاندار جدید به توانمندی زنان استان قابل تامل است.
لذا در شرایطی که هنوز سهم 30 درصدی مدیریت بانوان در شهرستان های استان دستخوش نگاههای متصلب برخی افراد در رده های مختلف تصمیم گیری، محقق نشده و همین امر ناامیدی را به جامعه بانوان تزریق کرده به نظر می رسد این اقدام استاندار نیز نتیجه ای جزء بی انگیزگی و ناامیدی در استان به ارمغان نیاورد لذا بانوان استان باید ضمن آسیب شناسی این رفتار، نسبت به ترمیم نگاههای درون گروهی به دور از جاه طلبی و یا طرد محوری سایر بانوان تلاش کنند.
لذا در راستای چرایی این اتفاق و اقدام توجه و تامل درخصوص چند نکته، امری ضروری است.
اولا باید بپذیریم
بی شک حضور زنان در مسند مدیریت می تواند در تعدیل دیدگاه مسوولان نسبت به توانمندی زنان شایسته تاثیرگذار باشد اما در این میان انتخاب مدیر بانوی غیربومی و عدم اعتماد استاندار قزوین به زنان استان میتواند نتیجه عملکرد بانوان استان و عدم هم افزایی در بین آنها باشد که زمینه سوء برداشت از توانمندی بانوان استان را در ذهن مسوولان جدیدالورود به استان قزوین متبادر نموده است.
دوما سهم خواهی بانوان استان آن هم تنها برای مرکز استان و بدون درنظر گرفتن پتانسیل های موجود در سایر مناطق، جسارت عدم اعتماد به بانوان استان را تقویت کرده است.
سوما نادیده گرفتن بخش اعظمی از بانوانی که تمام توان اجتماعی و سیاسی خود را برای تثبیت جایگاه دولت تدبیر و امید بکار بردند و در توافقات بین فردی برخی افراد در دوران تصدی استاندار سابق به فراموشی سپرده شدند، بی شک زمینه ساز چنین نتایجی برای کل بانوان استان می توانست باشد.
چهارما فراموش کردن سهم 30درصدی مدیریت بانوان در شهرستانها و عدم پیگیری از سوی بانوان مدیر در استان، انسجام بانوان را تحت شعاع قرار داده و در نتیجه عدم اعتماد به توانمندی بانوان کل استان و نگاه برون استانی در مدیران ارشد تقویت شده است.
نکته پایانی اینکه؛ اگرچه به نظر می رسد بانوان استان به دلایل مختلف هنوز هم به انسجام دیدگاهی و نگرشی در حمایت از تمام بانوان استان در اقصی نقاط این استان مملو از بانوان شایسته، نرسیده اند اما باید با درایت و وحدت نظر فارغ از مرکز نگری، سهم زنان شایسته استان را در مدیریت ها مطالبه کرد.
*فرانک فروزنده