نگارش زیباترین کلمات دنیا در ۸۱ سالگی

نگارش زیباترین کلمات دنیا در ۸۱ سالگی

 

/وقت نوشتن قرآن دنیا برایم زیباتر می شود/

 آوای میهن نیوز: مهران حبیبی؛ هنوز به فکر حرفهای پیرمرد ۸۱ ساله ای که هر روزش را با نوشتن دوباره قرآن آغاز می کندو می نویسد تا ماندگاریش برای نسل های آینده بیشتر شود، به عقربه های ساعت خیره می شوم. زمان بی رحمانه می گذرد بدون لحظه ای درنگ و ما نسانها در هجوم حملات دقایق چه بی صبرانه به آینده چشم می دوزیم بدون اینکه لحظه ای درنگ کنیم تا تاملی در خواسته ها و آرزوهایمان و حتی خودمان داشته باشیم. بی آنکه بیندیشیم که همیشه سفارش شده است آنگاه كه درون خويش را از خود تهي يافتي و بيرون از خويش را خالي از خدا، قرآن بخوان آنگاه كه در درياي خروشان زندگي، در چنگال طوفان جهل و ترس اسير شدي و ساحل صلاح و صلح و كشتي نجات و رهايي را آرزو كردي، قرآن بخوان و این قرآن همیشه همراه، چه معجزاتی که ندارد و ما غافل از این همه اسرار پیدا و پنهان این کلام بی نظیر وحی. به سراغ یکی از این رازهای شگفت آور رسیدن به قرب کتاب خدا می روم؛ پیرمردی ۸۰ ساله که برای نوشتن قرآن دستهایش نمی لرزد تا به زیبایی هر چه تمامتر صفحات قرآن کتابت شود. اگرچه هنوز هم سایه هجوم تعلقات دنیوی بر نگاهم سنگینی می کند اما وقتی به پیرمرد عاشق کتابت و مرادش که هزاران ساعت سکوت برای نگارش قرآن است، می نگرم امید قربت و تامل در کلام خدا را بیش از پیش در خودم زنده می یابم و گویی این هم از عظمت قرآن و گام به سوی فهم کلام خدا است.

عطش تهیه این گزارش از آنجایی آغاز شد که در یکی از خبرگزاری ها، دیدار آیت ا… خاتمی نماینده ولی فقیه و امام جمعه زنجان، دکتر علیرضا بیگلری رئیس دانشگاه علوم پزشکی زنجان با همراهی دکتر صائینی معاون بهداشتی دانشگاه و رحمانی رئیس هیات مدیره موسسه خیریه شهروندان ارشد با حاج عباسعلی تقوی شهروند ارشدی که علاوه بر تجارت فرش و شغل بازاری، روزهایش را با نوشتن قرآن به شیوه دستی به شب می رساند وگاها شب ها نیز ۲ ساعتی این کار را ادامه می دهد، به رشته تحریر درآمده بود.

ابتدا با رئیس هیات مدیره موسسه خیریه شهروندان ارشد تماس گرفتم چراکه رحمانی خودش سالهاست که با انجمن های خیریه مختلفی همکاری می کند او با گشاده رویی پذیرفت که به همراهش به دیدن این شهروند ارشد زنجانی که با خط خودش زیباترین کلمات دنیا را می نویسد، برویم.

سنگینی نگاه غروب، آرام آرام شهر را برای استقبال از شب فرا می خواند و صدای اذان حکایت از برگزاری نماز جماعت در مسجد بازار را تداعی می کند. ساعت ۷ بار به صدا درمی آید و آماده رفتن می شویم انگار مصاحبه و شوق دیدن و شنیدن حرفهای مردی که نمی شناسمش وتنها شنیده ام که قرآن را با خط زیبا می نویسد باعث می شود گام هایم را تندتر بردارم. بالاخره وارد خیابان سعدی جنوبی می شویم این خیابان یکی از خیابان های قدیمی زنجان است و بازاریان قدیم در آن فعایت می کنند، مسقیم وارد مغازه ای قدیمی که شاید ۱۲ متر یا کمتر باشد می شویم آقایی نسبتا قد بلند وچهار شانه به نشستن دعوتمان می کند بعد از احوالپرسی می فهمم که حاج منصور تقوی فرزند حاج عباسعلی تقوی است تا حاجی بیاید با پسرش گرم صحبت می شویم وی با خنده به ما یادآوری می کند که پدرش مدتی خبرنگار روزنامه بوده و به دلیل خط زیبا در این رشته نیز موفق بوده است.

پیرمردی وارد مغازه می شود همه بلند می شویم و بعد از احوالپرسی پشت میز کوچک مغازه اش می نشیند و چقدر چهره اش شاد و دوست داشتنی است، کلاهی که این روزها مسن ترها معمول است برسر می گذارند با عینک مناسب باعث می شود حرفهای ابتدائیش را نشنونم اما وقتی لبخند می زند و دستگیری اش را توسط ساواک نمی خواهد بنویسم به خودم می آیم و کنجکاوتر به سخنانش گوش می دهم، تقوی در این گفتگو با اشاره به اینکه متولد شهر تکاب است اظهار می دارد: مردم تکاب برای زنجانی ها احترام زیادی قائل هستند و مسجد زنجانی ها در تکاب زبانزد خاص و عام است و به همین دلیل وقتی پدرم در تهران چشم از جهان فروبست وصیت کرد که در تکاب به خاک سپرده شود چراکه معتقد بود همه چیزش از جمله ثروت و دارایی اش را مدیون مردم مهربان تکاب است.

وی تاکید می کند: وقتی پدربزرگش که از مریدان آیت ا… آخوند ملاقربانعلی بوده و بعلت مسائل دوران مشروطه مجبور به ترک زنجان می شود، این شهر تکاب است که با آغوش باز او را می پذیرد.

تقوی با نگاهی پر از حرفهای ناگفته، گویی به دوردست ها و روزگاران سخت گذشته می اندیشد و دوباره در بازگویی اتفاقات آن دوران می گوید: پدربزرگم  به خاطر فشارهای مخالفین در آن دوران پرالتهاب و آشوب مجبور می شود آیت ا… العظمی آخوند ملاقربانعلی زنجانی مجتهد عالی‌قدر را که طرفداران زیادی داشت را به دیاری دیگر رهسپار کند و همین امر باعث می شود یپرم خان منزل پدربزرگم را ویران کرده و او با دستان خالی عازم تکاب می شود.

وی درمورد خصوصیات پدرش نیز می گوید: پدرم در بین اهل سنت تکاب از احترام ویژه ای برخوردار بود و همیشه در مسائل مختلف از جمله درگیری ها و حتی مشکلات حاد، پدرم به عنوان میانجی همواره مورد احترام و توجه قرار می گرفت.

 

این شهروند ارشد زنجانی می افزاید: پدرم در تکاب مغازه بزرگی داشت و من به همراه ۵ برادر دیگرم در کنار او درس وفاداری و صداقت و ایمان را مشق می کردیم و چون امکانات تحصیلی در تکاب وجود نداشت به ناچار تنها تا پایان ششم قدیم که گویی معادل دیپلم امروز بود، تحصیل کردم و به خاطر برخی مسائل نتوانستم برای ادامه تحصیل به تهران بروم.

وی دوران جوانی خود را به خاطر می آورد و درباره علت عدم بازگشت به زنجان در آن دوران می گوید: به خاطر فشارهای سیاسی در آن دوران پر از آشوب و خفقان، و خاطرات تلخ آن روزها به ویژه تنگناها و آزارهایی که بر پدرم وارد شده بود، نمی توانستیم به زنجان برگردیم.

تقوی با یادآوری روزگار سپری شده در دوران خفقان گذشته ادامه می دهد: در آن دوران کسی حق برگزاری مجلس روضه خوانی نداشت و مردم برای برگزاری چنین مراسم های مذهبی و مجالس روضه خانی و عزادری مجبور بودند چندین نگهبان بگمارند تا اگر ماموران دولتی از آنجا عبور می کنند، سریعا به صاحب مجلس اطلاع دهند تا ضمن حفظ حرمت مجلس و جان مردم موضوع به شهربانی و جاهای دیگر نکشد.

 

وی یادگار بی بدیل پدران و مادران این سرزمین را روضه ها و مجالس عزاداری ائمه اطهار دانسته و اضافه می کند: باید قدر این آزادی ها، نعمات و امنیت موجود در کشور را بدانیم چراکه همه شاهدیم کشورهای اطراف ایران اسلامی در جهل و ناامنی و بی ثباتی غرق شده اند درحالیکه جمهوری اسلامی ایران همچون نگینی زیبا که درخشندگی امنیت آن چشم همگان را کور کرده در منطقه می درخشد.

تقوی در بخش دیگری از این گفتگو به فالیت های دوران جوانی خود اشاره می کند و می گوید: بعلت داشت خط خوب و علاقه ای که به ادبیات داشتم در بخش های مختلف روزنامه به عنوان خبرنگار مشغول به کار شدم البته در برخی از موارد مطالب و نقدهای سیاسی و اجتماعی که می نوشتم، چاپ نمی شد  و یا با واکنش های تند مواجه می شدم، به خاطر دارم درخصوص اربابی که به رعیتش ظلم کرده بود و منجر به کشته شدن فرزند آن رعیت شده بود، مطلبی را نوشتم که پس از چاپ، اخطاریه ای صادر شد و تهدید شدم که دیگر در مورد چنین مسائلی به قول آنها سیاسی امنیتی مطلبی ننویسم.

وی تاکید می کند: خبرنگار باید با صداقت بنویسد چراکه با نگارش حقیقت، وجدانش آرام خواهد گرفت و مردم نیز از او راضی خواهند شد.

 

این شهروند ارشد زنجانی سپس به کتابت قرآن که بزرگترین افتخارش است، اشاره می کند و می گوید: از دوران جوانی علاقه خاصی به نگارش قرآن با خط خودم داشتم اما این آرزو در آن روزها دست یافتنی نبود اما لطف خداوند این آمال و آرزو را برای من به حقیقتی که هر روز با آن زندگی می کنم و نفس می کشم، تبدیل کرد.

وی درخصوص راه رسیدن به کتابت قرآن ادامه می دهد: در دوران شاه چند مدتی میهمان ساواکی ها بودم! که در آن زمان خاضعانه از امام حسین (ع) خواستم که یاری ام کند تا به کتابت قرآن که آرزوی دیرینه ام بود، بپردازم بعدها نیز در حرم حضرت علی (ع) نیز سه روز تمام دعا و التماس کردم که یا مولا شما که خود کاتب قرآن بودید حال به من اجازه دهید تا بتوانم من هم کتابت قرآن را آغاز کنم. پس از مدتها  آرزوی دیرینه ام جامه عمل پوشانده شد و من توانستم به لطف خداوند در مدت ۲ سال یک جلد قرآن کریم ۷۳۰ صفحه ای را کتابت کنم و تمام آن دو سال را بر روی دو زانو می نشستم و با عشق این کتابت را بر دیده جان و دل ادامه می دادم.

تقوی به حسی که در نوشتن قرآن به او دست می دهد اشاره می کند و می افزاید: وقت نوشتن قرآن دنیا برایم زیباتر می شود و آنقدر نگارش قرآن لذت بخش است که وقتی شروع به نوشتن می کنم نمی دانم در اطرافم چه می گذرد و اگر به ناگاه صدایی بیاید به خودم می لرزم و این حالت و هیجان و حس دست خودم نیست.

وی می افزاید: قرآن مجید آهنگی زیباتر از هر شعر و بیانی رساتر از هر نثر دارد. الفاظ بگونه ای انتخاب شده‌اند و آنچنان بکار رفته‌اند که هر انسانی را تحت تأثیر قرار می دهد بقول استاد شهید آیت الله مطهری هندسة الفاظ در قرآن بی نظیر است نه کسی می تواند یک کلمه از قرآن را پس و پیش کند بدون آنکه به زیباییهای آن لطمه وارد سازد و نه آنکه کسی توانسته مانند آن را بسازد.

وی با اشاره به اینکه برای نگارش قرآن ۴ تا ۵ ماه برای انتخاب تذهیب و کاغذ مناسب وقت صرف شده ، ادامه می دهد: برای نوشتن هر صفحه از قرآن ۲ ساعت وقت نیاز است و برای نوشتن ترجمه فارسی آن که باید با دقت بسیار بالایی صورت بگیرد، ۴ ساعت وقت لازم است و اکنون در حال کتابت نسخه دوم بوده و سوره مائده را به پایان رسانده ام.

این شهروند ارشد و هنرمند زنجانی در پایان از جوانان می خواهد که خداوند را در همه امور در نظر داشته باشند و مذهب شیعه را که تنها راه سعادت دنیوی و اخروی است با دیده منت و عشق محافظت نمایند.

در ادامه اسماعیل رحمانی عضو هیات امناء موسسه خیریه حامی شهروندان ارشد در سخنانی با پرداختن به تاریخچه تشکیل این موسسه، گزارشی را در زمینه اهداف و فعالیت‌های صورت‌گرفته در محورهای موضوع فعالیت، آشتی و پیوند نسل‌ها، فرهنگی، هنری، اجتماعی، ورزشی، رفاهی و بهداشتی، توانمندی‌های پزشکی، مراقبتی، حمایتی، آموزش، مذهبی، ارتقاء و پایش سلامت در حوزه شهروندان ارشد و پیوند و آشتی نسل‌ها ارائه نمود.

عضو موسسه خیریه حامی شهروندان ارشد استان زنجان کمیته‌های موسسه خیریه شهروندان ارشد را شامل: کمیته اجرایی، اداری، بانوان، سلامت، گردشگری، مشارکت‌های مردمی و فرهنگی- دانشجویی برشمرد و افزود: در حال حاضر کمیته اجرایی، اداری، سلامت و فرهنگی دانشجویی تکمیل شده است.

وی تاکیدکرد: یکی از رویکردهای این موسسه مردم‌نهاد کاهش فاصله نسلی بین فرزندان، والدین و گروه‌های سنی بالای ۶۰ سال است که این فاصله عاطفی در حال حاضر بیشتر خودنمایی می‌کند.

عضو موسسه خیریه شهروندان ارشد استان زنجان همچنین ارتقای سلامت جسمی، معنوی و روحی، فراهم‌کردن زمینه تعامل عاطفی و روانی بین شهروندان با خانواده و جامعه در راستای تقویت پیوند و همدلی را نیز از اهداف این موسسه برشمرد.

به گفته رحمانی، فراهم‌سازی نشاط و شور و فرهنگ‌سازی زمینه‌های شناخت عمومی جامعه از فرد، کارآفرینی، مهارت‌ها، توان و کارکشتگی و استفاده از تجربه شهروندان ارشد در جامعه، همدلی، هویت فرهنگی و سالم‌سازی بستر فرهنگی و هنری، برنامه‌ریزی و ساماندهی گذراندن اوقات فراغت شهروندان ارشد، مشارکت و تبیین و انتقال نیازمندی‌های جمعیت سالخورده به تصمیم‌گیران، سیاستگزاران و برنامه‌ریزان در امور مربوطه، تقویت روحیه خودباوری با آموزش‌های فرهنگی، هنری و ورزشی، تعیین محله، منطقه و روستا و شهر دوستداران شهروند ارشد و راه‌اندازی کلینیک طب و خدمات جامع این شهروندان از دیگر اهداف موسسه خیریه شهروندان ارشد به‌شمار می‌رود.

 

Share this post